دیدار آقای سید احسن علوی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی با مردم کامیاران
از دست نوشته های مجتبی باجلانی
برای اینکه تصاویر را زیبا ببینید برروی آنها کلیک کنید

دیدار سید احسن علوی با ریاست محترم اداره تعاون وکار وامور اجتماعی کامیاران جهت حل مشکلات مردم دراین حوزه ی اداری
به هرحال امروز سید با مردم خوب کامیاران دیدار داشت او بسیار با متانت وتواضع به درد دل مردم حوزه انتخابیه اش گوش می داد مردم درد،دل های زیادی داشتند فردی که از روستای سرریز آمده بود می گفت آقای علوی به جدت قسم مشکل آب کشاورزی داریم روزی بازار میوه ی کرمانشاه مملو بود از انار سرریز خودت که از توت فرنگی سرریز چیزهای زیادی می دانی اما امروز مشکل آب کمر ما را شکسته است ازشما توقع داریم که مشکل کمبود آب را برای ما اهلی روستا حل وفصل نمائید

دیدار سید احسن علوی با مردم خوب سرریز ومسیر سرچی
جوانی آمده بود از ایجاد کارخانه برای تولید صحبت می کرد گویا مشکل نقدینگی داشت وکارش را هم بسیار دوست داشت ودرصد بالائی از کار را هم انجام داده بود وگیر وام بود علی ای حال کارهائی که برای حل مشکلش نیاز بود توسط آقای علوی صورت گرفت خواهری آمده بود مشکل استخدام داشت مادری آمده بود از درد فرزندش می گفت جو بسیار صمیمی وزیبائی به وجود آمده بود با خود گفتم خدایا این همه سال ما به مجلس نماینده فرستاده ایم پس کجا بوده اند چرا با مردم این گونه رودرو نمی شدند

تعدادی از مراجعه کنندگان به دفتر آقای علوی که منتظر دیدار با ایشان هستند
باور کن مجلس قبل از اینکه سیاسی باشد مردمی است آن هم مردم خوب ایران ملتی که ازهمه ی دار وندار خود برای اعتلای اسلام وآبادانی ایران گذشتند پس لازم است قدر این ملت را دانست
درپایان به سید احسن علوی خسته نباشید می گوئیم وافتخار می کنیم که نماینده ی مردم کامیاران است همین که دربین ما حضور پیدا می کند به درد دل هایمان گوش فرامی دهد برای ما کافیست سید جان خداوند نگهدارتو باشد امید دارم که از جد بزرگت امام حسین علیه السلام درس شهامت ومردانگی وآزادگی ونوع دوستی آموخته ای که این گونه در فکر مردم هستی سید جان به جدت قسم اینها را برای آن می نویسم که اینگونه هستی وکلامی خلاف واقع نگفته ام پس همین گونه مردم دارباش تا مردم نیز همین گونه دوستت داشته باشند
به امید سرافرازی ملت بزرگ ایران وشما نماینده ی مردمی ومردم دوست

دفتر ارتباط مردمی سید احسن علوی با مردم خوب کامیاران واقع درچهارراه شهر ابتدای خیابان تپه پیرمحمد روبروی داروخانه ی شبانه روزی
آیا ارشاداسلامی کامیاران تیمور قادری را درمی یابد
قدیمی ها می گویند تا فرزندی بزرگ می شود قلب پدرومادرها کباب می شود
اما آیا رسیدگی به فرزندان تنها وظیفه ی پدر ومادرهاست ؟
آیا جامعه وحکومت تعهدی درمقابل فرزندان توانمند ما دارند ؟
این روزها آقای تیمور قادری مشغول ساخت آثارهنری خود می باشد ما نقاد آثارسینمائی وهنری نیستیم که بخواهیم بدانیم که آیا هنرایشان دارای چه نقاط قوت وضعفی می باشد مهم برای ما این است که تیمور قادری اراده کرده است که هنر را درکامیاران بسط وگسترش دهد واین بسیاربسیار برای فرهنگ وهنر ما کامیارانی ها مهم است به فرض اگر آثار تیمور دارای ایراداتی هم باشد این را باید حوزه آثارهنری بررسی نماید وکمک های لازم را به او از نظر فنی وفیلم سازی بنماید تا بتواند رفته رفته جایگاه واقعی خود را پیدا کند.
امروزه جایگاه ایران اسلامی درعرصه فیلم سازی جهانی جایگاه خوبی است واین با تمام هجماتی که جهان غرب برما تحمیل می کند واگر می خواهیم از این هجمه ها عبور کنیم باید به جوانان مان دراین عرصه رسیدگی کنیم که نمونه آن در شهرکامیاران آقای تیمور قادری می باشد.
حال از اداره فرهنگ وارشاد اسلامی کامیاران می خواهیم که با تمام وجود وتوان دست چنین هنرمندانی را بفشارد وآنها را رها نسازد وبا دادن کمک های فکری ومالی حمایت های همه جانبه خود را دراین مسیر به این جوانان داشته باشد تازمینه رشد وتعالی آنها را فراهم سازد.
بدون شک تیمور قادری می تواند نماینده خوبی برای کامیاران می باشد تا نام ما کامیارانی ها را درعرصه فیلم وهنر بین المللی نماید واین آرزو اصلا بزرگ نیست وکاملا دردسترس است وتنها کمک های معاونت هنری ارشاد اسلامی را می طلبد .
گاها انتقادهائی به بعضی از فیلم سازان داریم که گویا نتوانسته اند در راستای دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی گام بردارند شاید یکی از دلایل این دست افراد این باشد که مورد حمایت قرارنگرفته اند وناچار شده اند از کمپانی های گاها معاند بهره ببرند هرچند ما این ادعا را قبول نداریم وآن را راه مناسبی برای رسیدن هنرمندان به رویاهایشان نمی دانیم ولی این هم دلیلی نیست که باعث شود ما هنرمندان خوبمان را رها سازیم .
درپایان امیدوارم که مسئولین محترم اداره فرهنگ وارشاد اسلامی کامیاران تمام تلاش خود را در راستای کمک به این هنرمند جوان به کارگیرند

به یاد کاک مراد حبیبی وفرزند دلبندش کامران ناکام
چند روز پیش که به قصدزیارت شهدا راه افتادم وبه مزار شهدای شهرمان رفتم بعد از کلی درد دل به شهیدان وگرفتن چندعکس یادگاری ناگهان به سرم زد که بروم واز نزدیک یادی کنم از یکی از انسان های بزرگی که همواره به یاد شهیدان بود وهرگاه که فرصتی می شد ایشان را زیارت کنم کمترباری بود که از شهدا باهم حرف نزنیم.
آری ایشان کسی نبود به جز آقای مرادعلی حبیبی که امروز درکنار فرزندش ودرجوار شهدای شهر آرمیده است.
بدبختی ما آدم ها ازجایی شروع می شود که راحت همدیگر رافراموش می کنیم واین بزرگترین ضربه برپیکره تمدن وفرهنگ یک شهراست اگر خوب فکر کنید وبه این سوال بخواهید جواب دهید که چگونه هزاران سال از تمدن ایران زمین بدون داشتن کوچکترین امکاناتی نظیر رسانه های دیداری وشنیداری ورسانه های مکتوب امروز به دست ما رسیده است جوابش یک کلمه است "تعصب "
آری گذشتگان ما نسبت به همدیگر ودوروبرشان تعصب داشتند همین کامیاران در چهل سال پیش را من قشنگ به یاد دارم اگر کسی از بین مردم به رحمت خدا می رفت اینگونه نبود که سریع دفنش کنند واگر فرصت شد همان روز هم مراسم ختمش را بگیرند باور کن آنقدر در مردم تعصب بود که کوچک وبزرگ با نبود امکانات می دانستند چه روزی سالگرد درگذشتش است .
اما امروز دیگر خبری از آن تعصبات خوب نیست آدم ها که دربین ما سال ها زحمت کشیده اند را زود به فراموشی می سپاریم بعد به خاطر اینکه سر خود کلاه بگذاریم می گوئیم مشکلات فراوان است مردم دیگر نمی توانند چون گذشته باشند درحالیکه اینها مشتی توجیهات بیخود است که به خورد خود می دهیم درهمین 40سال پیش مردم این سال برای سال دیگر یکبار اگر برنجی بود که بخورند ویا غذائی پراز گوشت اما به همان نداشته قانع بودند ولی هیچ گاه همدیگر را به این بهانه های امروزی رها نمی کردند وچنان به هم محبت می کردند که گوئی همه با هم واقعا برادرند فقیر وغنی درکار نبود هرچه بود مال همه بود
آری اینها را برای آن گفتم که بدانید مرحوم مرادعلی حبیبی به اعتراف دوست ودشمن از چنان روحیه ای برخورداربود که همه دوستش داشتند چون هنوز هم اعتقادش برپایه ی همان عشیره وعشایری بود همه را برادر وفامیل خود فرض می کرد وباور داشته باشید به غریبه ها احترام بیشتری می گذاشت اما ما امروز بسیار آسان این عزیز وعزیزانی ازاین دست را بسیار راحت فراموش کرده ایم درحالیکه می دانیم روزهائی بود که از فرط تنهائی به این عزیزان پناه می بردیم تا اوقات خود را با گوش دادن به کلمات وسخنان دلنشین این عزیزان پرکنیم هنوز داستان های حسین کرد شبستری که مرحوم کاک مراد برایم می گفت درگوشم زمزمه می کند وانگار که همین امروز بود ویا از امیر ارسلان رومی برایم می گفت
خدایا ما به کجا می رویم عزیزترین مان از دست می رود در حالیکه تنها یک روز را به احترامش می ایستیم وحتی ما را از دادن خیرات محروم می کنند ومی گویند حرام است این چه بدعتی است که عده ای بنا نهاده اند زمانی که خبر درگذشت کامران عزیز را می خواستم به کاک مراد عزیزم بگویم هیچ راهی برایم نمانده بود جز اینکه اورا برسرپیکر مطهر دلبندش ببرم آنجا بود که معنی جگر گوشه را فهمیدم چنان د رفراق فرزندش پیراهنش می درید که یعقوب در فراق یوسف وباور کنید تاب نیاورد وبعد ازمدتی با مرگ خود به دیدار فرزند رفت آن چنان شوریده بود از برای جوانش که سخت بیمار شد ودرهمان حالات بیماری خدا را یاد می کرد وتبسمی برلب گویا می دانست به دیدار یار غائب می رود درحالیکه هیچ گاه در نبود فرزندش ناشکری نکرد وآن را خواست خدا می دانست همان ایده ای که قرآن ما را بدان دعوت می کند
اما کاکه مراد عزیز آن روز که به دیدنتان آمده بودم نمی دانم چرا چون برق بسیاری از حوادث در چشمانم پدیدار شد راستش را بخواهی چنان دلتنگ تان هستم که سخت بی قرارم وشاید این بی قراری همان باشد که خود نمودی در وصل یار.
اما سرورم بدان تا زنده باشم نخواهم گذاشت نامت راغبار بگیرد نه تورا ونه کامران عزیز را هرچه باشد قدیمی ها زیبا گفته اند لااقل لقمه ای نان خشک که با هم خورده ایم تارسد به اینکه هنوز ترنم آوای زیبای سال های جنگیدن را به یاد دارم که درجزایر مجنون که الحق ما را مجنون خدا ودین پیامبرش گردانید فریاد می زدی که اینجا همان جاست که دل سال ها از ما طلب می کرد چگونه می توانم فراموشت کنم که شب های زیادی برای آرامش من ودیگران درآن سنگرهای تاریک ونمور پاسدار این آب وخاک بودی چگونه می توانم فراموشت کنم که هنوز بوی شهیدان پیچیده درلباس های رزمت بود هرچند نمی دانم به کجا شد آن نشانه های سرافرازی وتکبر هر رزمنده ای.
اما یادت که آسان از دل نرود
کاک مراد عزیزم برای امروز کافیست وبیش از این وقت گرانبهایت را نمی گیریم چون می دانم هنوز دل درگروکامران داری پس یا علی تا دیداری دیگر که معلوم نیست چون این دیدار درخیالات باشد ویا خیر به استقبالم بیائی ومن به دیدارت یاحق

بازگشائی کتابخانه عمومی کامیاران بعد از سال ها
ازدست نوشته های مجتبی باجلانی
عکاس:مجتبی باجلانی
اینجا کتابخانه عمومی کامیاران است که دیگر بسته نخواهدشد
به گزارش خبرنگار کردایرا حاضر درمحل درمراسمی آئین بازگشائی کتابخانه کامیاران با حضور مسئولین شهرستان واستان انجام گردید دراین مراسم ابتدا آقای روحانی فرماندارکامیاران طی سخنانی بیان نمود امروز از بهترین روز های زندگی من است اشک شوق درچشمانم جاریست روزی این کتابخانه بابیش از 7000جلد کتاب پذیرای هزاران نفر از جوانان کامیارانی بوده است واکثراندیشمندان این شهر از این کتابخانه به پا خاسته اند واگر امروز می بینیم این اتفاق مبارک می افتد وباردیگر جریان علم آموزی رونق می گیرد قطعا همه خوشحال هستند امروز من تلفنی بااستاندار که صحبت می کردم وی ضمن ابلاغ سلام به مردم شریف کامیاران بیان داشتند این روز درتاریخ کامیاران به یاد ماندنی است واز این جهت بسیار خوشحالم وبرمردم خوب کامیاران مبارک است
همه ازاین بازگشائی خوشحالنداینان ازاین مکان خاطرات خوب فراوانی دارند
در ادامه مراسم آقای میمنت آبادی مدیر کل فرهنگ وارشاد اسلامی کردستان طی سخنانی از تلاش های صورت گرفته توسط مسئولین استانی وشهرستانی درامر بازگشائی مجدد کتابخانه قدردانی به عمل آورد وبیان داشت تعداد سه هزارجلد کتاب به کتابخانه اهدا می نمایند که موجب تشویق ایشان از سوی حاضران گردید.
درادامه آقای آصفی مالک زمین این بنا شخصا اقدام به بازنمودن قفل های اولیه نمودند وامام جمعه محترم نیز کلیدهای داخلی را باز نمودند وبا صورتجلسه رفع پلمپ محل توسط نماینده محترم دادگستری این محل رسما تحویل ارشاد اسلامی کامیاران گردید تاامورات اولیه جهت شروع رسمی فعالیت دوباره کتابخانه عمومی شهر صورت پذیرد وباردیگر اصحاب کتاب ومطالعه بتوانند ازاین محل زیبا استفاده نمایند
لازم به توضیح است به علت پاره ای دعاوی حقوقی از طرف مالکین کامیاران درخصوص زمین کتابخانه مذکور این محل به مدت چند سالی به دستورمقام قضائی توقیف شده بود وبا پیگیری های مجدانه مسئولین به ویژه فرماندارمحترم ،ریاست محترم دادگستری کامیاران ونمایندگان محترم مجلس به ویژه آقای سیداحسن علوی این محل بار دیگر بازگشائی گردید
فرماندار ومسئولین محترم منتظر بازگشائی
امام جمعه محترم قفل های علم آموزی را می گشاید
حضور آزادگان عزیز در مراسم بازگشائی
این کتاب ها دیگرخاک نخواهند خورد
باردیگر جنب وجوش این نیمکت ها را فرا می گیرد
فرماندار خوب کامیاران ازدوستان می خواهد که قفل ها را بازکنند
آقای آصفی مالک زمین اولین قفل را می گشاید
همه از بازگشائی کتابخانه شهر خوشحالند
ازدست نوشته های مجتبی باجلانی
دیروز مادر شهید علی اصغرسلیمی دراوج مظلومیت ره هجرت برگزید وبه فرزند عزیزش پیوست او به جائی رفت که هرروز آرزویش را داشت وبرایش دعا می کرد این مادرمهربان از خوان نعمت شهیدان بهره گرفت تا به مدد الهی یکی ازآن کسانی باشد که مورد شفاعت شهیدان است.
اما حرف ما مربوط به دنیا است واموراتش آخر یک روز بچه های همین مادران مردانه رفتند جنگیدند واز کفار کشته ها گرفتند ونهایت خود کشته شدند ومصداق آیات الهی گریدند. اما قرار این نبود که یادگارانشان را رها سازیم تا دراوج گمنامی زندگی کنند وگمنام بمیرند همین دیروز که مادر شهید سلیمی (مادر کشورخانم حق شناس )جان به جان آفرین تسلیم کردند من نیز نبودم چرا این گونه شده ایم خدایا من را دیگر چه شده است نه اینکه با تو عهد کرده بودم تا هستم نگذارم این مادران وپدران آسمانی تنها بمانند.
دیروز اوج مظلومیت مادرکشور بود او حق شناس بود و،وظیفه شناس آخر فرزندش را برحسب وظیفه تقدیم کرده بود ولی ما نمک نشناسی کردیم نمک را خوردیم ونمکدان را شکستیم .اما خدایا تو خوب می دانی که ما حب این عزیزان در دل داریم وهرچه بوده از سر غفلت بوده وامید است به کرم ولطفت مارا ببخشی تا دگر ازاین گونه نامردی ها درکارنامه خود ثبت نکنیم .
ما را به بزرگی وجودت ببخش ومادرشهیدان را از ما خشنود نما چون اگر این گونه نشود چه جوابی برای پسران شهیدشان داریم اما امروز کاری می کنیم که دیروز را از صفحه زمان محو کنیم وحق این بزرگان را ادا کنیم .
خدایا برمحمد وآلش درود فرست واین مادرشهید را با شهدای بدر واحد محشور بفرما
برای آقای یاوری رئیس همیشه محبوب کمیته امداد حضرت امام خمینی(ره) کامیاران
این بود که برخود فرض دانستیم تا از این طریق ازاو تشکری کرده باشیم حاج یاوری را از سال های شروع جنگ می شناسم انسان باشخصیت ، افتاده وفروتن ،رئوف ومهربان به ویژه نسبت به مددجویان ،سخت گیر درامر بیت المال مسلمین ورعایت عدالت دربین زیر دستان وهرچه فکر کردم دیدم اگر ازکنار چنین انسانی بگذرم خیلی نامروتی کرده ام آخر باید یک جائی از آدم های خوب مان تشکر کنیم تا هم دستور خدا را رعایت کرده باشیم وهم افراد دیگر را به این گونه بودن فرا بخوانیم تا در روند سازندگی جامعه کمکی کرده باشیم.
مجتبی باجلانی: به تفرقه افکنان شدیدا هشدارمی دهیم
از دست نوشته های دوستان
به مناسبت سالگرد ورود آزادگان درمرداد ماه هرساله طی مراسماتی از این دلاوران عرصه خون وایثارتجلیل می شود. امسال این مراسم با سال های گذشته متفاوت بود.
مدیریت آموزش وپرورش کامیاران دست به ابتکار خوبی زده بود آزادگان مدیریت را به همین مناسبت وبه احترام به ماه میهمانی ورحمت ساعتی قبل از افطار درمسجد اداره دورهم گرد آورده بود وتعدادی از همکاران اداری نیز دعوت شده بودند.
فضای معنوی زیبائی بر این میهمانی سایه افکنده بود تلاوت قرآن ،بیان خاطرات توسط آزادگان وسخنرانی مسئولین به ویژه فرماندهی محترم وخدوم سپاه جناب سرهنگ شرفبیانی که از قاعده سخنرانی های معمولی پیروی نمی کرد وبسیار زیبا ودل انگیز کلمات بیان می شد واز هر جهت مراسم را بسیار متفاوت تر از مراسمات مختلف کرده بود .
یکی از سخنرانان برادر آزاده مجتبی باجلانی بود وی که از سخنوران شهرستان کامیاران می باشد وفن سخن را بسیار زیبا آموخته است وتقریبا همه کامیارانی ها او را می شناسند ودراکثر مراسمات وراهپیمائی ها تریبون دار است در باب آزادگان شروع به سخن نمود .
او از زاویه ای دیگر به آزادگان پرداخت وزیبا به بیان خاطرات پرداخت از سلول های انفرادی گفت ومراسمات آزادگان که از نظر عراقی ها جرمهای بزرگ محسوب می شدند از مقاومت دلیرانه آزادگانی که سن آنها کمتر از15سال بود ودرمقابل افسران عالیرتبه ستادی وبعضا بعثی چنان صحبت می کرده اند که در نظر مردانی محسوب می شدند بالای 60.
آقای باجلانی آزادگان را پرچمدار نهضتی دانست که پیام انقلاب را درحالی که دربند بودند زیبا به زندانبانان خود منتقل کرده بودند وگاها بیان می نمودند که مانیز می دانیم شما پرچمدار اسلام راستین هستید وامام خمینی رحمة الله علیه جانشین واقعی وبه حق پیامبر (ص) وائمه اطهار سلام الله اجمعین می باشند اما چه کنیم که این دیکتاتور از مروت خالی است واصلا چنین کلماتی را نمی شناسد .
اما آقای باجلانی درقسمتی از سخنانش شدیدا به عده ای فرصت طلب هشدار داد کسانی که از رافت اسلامی سوءاستفاده می کنند درحالیکه از این نظام ارتزاق می کنند در وبلاگ های خود برعلیه این نظام قلم فرسائی می کنند.
وی که درلابلای کلماتش نیم شاره ای به صورت غیر مستقیم به بعضی از این افراد داشت بیان نمود فکر نکنید که ما شما را نمی شناسیم کسانی که خود را بسیار زیرک می دانید بدانید همه شما که البته تعدادتان از انگشتان یک دست هم کمتر است مواظب باشید وبیش از این به این نظام واسلام خیانت نکنید شما درحالیکه از این حکومت الهی ارتزاق می کنید چرا به نشر زندگینامه ضدانقلاب می پردازید این چه معنائی می تواند داشته باشد از نظام خجل نیستید از اسلام شرم کنید شما که گاها داعیه ی اسلام خواهیتان گوش فلک را پرکرده است چه معنا دارد که زندگی نامه بعضی از کمونیست ها را نشر می دهید در حالیکه این افرادبه صراحت در بیانیه های خود مخالف اسلام ومنکر خداوند هستند واین تناقضی آشکار دررفتاروگفتار شماست.
این مراسم با تقدیر از آزادگان عزیز پایان یافت درحالیکه تعدادی از آزادگان معادل هدیه ی خود کمک های نقدی را جهت زلزله زدگان آذربایجان شرقی اهدانمودند وبرگی دیگر از ایثاراین عزیزان رقم خورد

گردان تکاوران:

بعد از حدود 6ماه دوباره با هم در یک گردان هم خدمت شدیم وبه اموزش تکاوری در تهران اعزام شدیم ,آموزش تخصصی و طاقت فرسایی بود ولی شهید راستی به دلیل تعهد وایمان یکی از منظم ترین افراد اموزشی بود . به هرحال اموزش تمام شد و در سرواباد مستقر شدیم او جانشین گردان بود و من هم فرمانده گروهان در مدتی که او در پادگان بود مشغول نوشتن جزوات اموزشی خاص منطقه کردستان بود برایم جالب بود شاید جزء اولین کسانی بود که در نوشتن مطالب نظامی خاص سربازان وپایوران اقدامات خاص را انجام دادند و در کل یگان از مطالب ایشان استفاده می شد.

حفظ بیت المال:
شهید راستی در خصوص مصرف بهینه ودرست استفاده کردن از اموال و امکاناتی که در اختیار یگان بود حساسیت خاصی داشتند

و کسانی که رعایت نمیکردند و به نحوی به اموال ضرری میرسانند را ارشاد میکرد و به انها تذکر میداد شاید بهترین خاطره ای که از این موضوع در ذهن من تداعی شد این است که ایشان به همه کارکنان گفته بود که اگر کسی غذای خود را تمام و کامل میل نکند و در ظرف غذا , غذا بماند وان را دور بریزد اوراتنبیه میکند وبه اشپز هم دستور داده بود که هرکس به هر اندازه که میتواند غذا بخورد درظرف او غذا ریخته شود همین امر باعث شده بود که انبار گردان همیشه پر از مواد غذایی باشد و یادم هست که در مواقعی به لشکر پیام میدادکه مواد غذایی خصوصا" ارد و برنج وروغن نفرستند چرا که در گردان موجودی زیاد است او تنها عامل وباعث وبانی این فزونی نوع مدیریت ایشان در مجموعه گردان بوده و جالب اینجا بود روزی به بنده گفت اگر روزی خودم نتوانم غذای داخل ظرف را تمام بخورم باید خودم را تنبیه کنم و ان موقع کسی که غذای را دور میریخت باید میرفت روی کانکس و مدت 2 تا 3 ساعت انجا میماند تا همه گردان بدانند که ایشان تخلف کرده , ایشان گفتند بدی کار اینجاست اگر من بروم روی کانکس چه کسی من را ترخیص میکند و پایین بیاورد , ومن به شوخی گفتم فا فرمانده لشکر تماس میگیرم و دستور ازادی شما را میگیرم , حقیقت این بود که ایشان تا این حد به دسنورات و مقررات مقید بود و اگر قرار بود موردی را در گردان اجرایی کند خود ایشان اولین نفری بود که به ان دستور احترام میگذاشت و ان را اجرا میکرد تا به این طریق الگویی باشد برای زیر مجموعه
ادامه دارد...


آب شفابخش بایسپرنه کامیاران
مکان :5کیلومتری کامیاران به طرف سنندج

برچسبها: مقالات کامیاران نیوز , مجتبی باجلانی کامیارانی , آب شفابخش بایسپرنه
ادامه مطلب




















